امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

امیر حسین منصورفر

بدون عنوان

امروز میخوام شعر مورد علاقه ات را بنویسم البته به زبان خودت و با لهجه کودکانه خودت: توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو     مون بلند روی سیاه ناخن دراز واهو واه واه نه فلفلی نه گلگلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکی باهاش رفیق نبود تنها روی ٣ پایه نشسته بود تو سایه باباش میگفت حسنی میای بریم حموم؟ نه منیام نه منیام موهاتو میخوای اصلاح کنی؟نه منیخوام نه منیخوام (بعضی وقتها هم میگی آره میام میام میام) چرا منای؟چرا منیخوای؟واسه اینکه من صبح تا غروب میون آب کنار جوب مشغول کار شستشو امااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تو چی؟؟؟ .................
20 دی 1390

دلنوشته های مامان امیر حسین

سلام عزیز دلم.قشنگم.عمرم.نفسم.امیدم.قشنگترین بهانه زندگیم.امیر حسین خوبم میخواهم بدونی که مامانت همیشه عاشقته عزیزم راستش این روزها که حرف زدنت داره شبیه آدم بزرگها میشه تصمیم گرفتم خاطرات کلمات تو رو ثبت کنم مثلا قبلا به افتاده میگفتی اففافه ولی الان درست تلفظ میکنی خب راستش میخوام وقتی بزرگ شدی بدونی که کلمات تو چه شکلی بودند اینهم نمونه کلمات ماندگار تو: ماشین:آواوا گاهی هم آبابا آقا:آگاییگا نمیخوام:منیخوام نمیام:منیام وقتی هم خیلی کوچیکتر بودی به اردک میگفتی اردت به پارک میگفتی پارت و حالا کلمات قصار تو:دیگو دیگو داگو دیگو دست و دیگو ق/ ق/ یا گ/ گ/ کارتون مورد علاقه تو در سن 3 سالگی:مو مو در جزیره خوانن...
20 دی 1390

بدون عنوان

امیر حسین گلم یادم رفت بگم که یکی دیگه از کلمات قشنگت که جالبه اینه:قانگاره.و.بمباره میخواستم یاد هردومون بمونه که چقدر توی موبایل بابا رضا با این کلمات من دراوری خودت حرف میزدی و بازی میکردی با اون گربه سخنگو واون هاپوی خنده دار ...
19 دی 1390
1